هانری کُربن
مهدویت از دیدگاه مستشرقین
هانری کربن
زندگی نامه
هانری کربن در ۱۴ آوریل ۱۹۰۳ در پاریس به دنیا آمد. پدرش هانری آرتور کربن، یک مدیر تجاری، و مادرش اوژن فورنیه کربن بودند. آموزشهای مذهبی کاتولیک را در کودکی آموخت و در مدرسه علوم مسیحی به نهضت پروتستان علاقهمند شد. وی در سال ۱۹۲۲ از مدرسه دیر سنت ماور[ب] پاریس دیپلم گرفت و برای تحصیلات دانشگاهی از ۱۹۲۳ به «مدرسه عملی مطالعات عالی»[پ] دانشگاه سوربن رفت و در سال ۱۹۲۵ لیسانس فلسفه و در ۱۹۲۸ با رسالهای راجع به آرای رواقی و آگوستینی در اندیشه لویی د لئون[ت]، شاعر سده ۱۶ اسپانیایی فارغالتحصیل شد و بابت آن از دانشگاه سالامانکا جایزه دریافت کرد. وی همچنین از سال ۱۹۲۷–۱۹۲۶ دروسش را در مدرسه زبانهای شرقی[ث] آغاز کرد و با زبانهای عربی، سانسکریت آشنا شد و در سال ۱۹۲۹ در زبانهای عربی، فارسی و ترکی مدرک گرفت و به همکاری با کتابخانه ملی پاریس پرداخت. در سال ۱۹۳۳ کوربن با استلا لینهارت دختر کشیش و انسانشناس فرانسوی، موریس لینهارت[ج] ازدواج کرد.
کربن در دانشگاه سوربون نزد اتین ژیلسون، فیلسوف نوماسی، فلسفه قرون وسطی را آموخت و شیوه خواندن و تفسیر متون کهن را فراگرفت و بعدها از همان اسلوب برای خوانش آثار فلسفی فارسی و عربی بهره جست. در آنجا با آثار فلسفی ابن سینا به زبان لاتین که در مکتب تولدو در سده دوازده میلادی ترجمه شده بود، آشنا شد و اندیشه فرشتهشناسی، عقول عشره و نفوس فلکی در فلسفه سینوی را فراگرفت. همچنین نزد امیل بریه آرای فلوطین، فلسفه نوافلاطونی و رابطه اش با فلسفه هندی و اوپانیشادها را آموخت.
کربن در مدرسه زبانهای شرقی نزد لویی ماسینیون تلمذ کرد و ماسینیون عرفان و شهاب الدین سهروردی را به وی معرفی کرد. آشنایی با سهروردی سبب شد وی مطالعه آیینها و اندیشههای هندی را رها کند و به آثار معرفتی فارسی و عربی بپردازد.کربن توسط ماسینیون با تشیع و تصوف آشنا شد. اما به زعم کربن، ماسینیون از متون تشیع بیاطلاع بود. ماسینیون بیشتر مجذوب حلاج اما کربن به ابن عربی و سهروردی گرایش داشت. ماسینون با مشاهده اشتیاق هانری کربن به فلسفه و عرفان، کتاب حکمت الاشراق، مهمترین اثر فلسفی سهروردی، را به وی هدیه میدهد. کربن در خصوص گرایش شدیدش به سهروردی میگوید «من هم که از پیروان جوان افلاطون بودم ناگزیر نمیتوانستم از تأثیر آتشی که در دم «امام افلاطونیان پارس» ساری بود، در امان بمانم.»
هانری کربن در آلمان از فلسفه پدیدارشناسی ادموند هوسرل و هرمنوتیک فلسفی مارتین هایدگر متأثر شد و بعداً در روششناسی خود در مطالعه فلسفه اسلامی و عرفان نظری از آن بهره جست. خود وی از آن به مثابه «کلید هرمنوتیک» برای گشودن قفل فلسفه اسلامی یاد میکند. وی با استفاده از درسهای ژوزف و ژان باروزی[خ] در خصوص الهیات ماترین لوتر به موضوع «پدیدار کتاب مقدس» و رویکرد هرمنوتیک به آن علاقهمند شد. بعداً، این رویکرد در «تاریخ فلسفه اسلامی» وی جایگاهی محوری یافت. کوربن در ۱۹۳۰ به مطالعه آثار مارتین هایدگر پرداخت و طی سفرهایی در دهه ۱۹۳۰ به آلمان و سوئد رفت. وی در این سالها از محضر فلاسفه و الهی دانان بزرگی همچون رودولف اوتو[چ]، کارل لویت، الکساندر کوژو، برنارد گروئتوسیان[ح]، آندره مالرو، ارنست کاسیرر، کارل یاسپرس، کارل بارت و ژرژ دومزیل بهره برد.[۹] بیژن عبدالکریمی میگوید «کثرت شخصیتهای علمی، دینی و فلسفی که کربن در طول حیاتش با آنها مواجه شده و از آنها اثر پذیرفتهاست، بینظیر است تا آنجا که زندگی فکری و نظری وی به این اعتبار به افسانه میماند.»
هانری کوربَن (یا با تلفظ فرانسوی آنری کُربَن) (به فرانسوی: Henry Corbin) (زادهٔ ۱۴ آوریل ۱۹۰۳ - درگذشتهٔ ژوئیهٔ ۱۹۷۸) فیلسوف، ایرانشناس، اسلامشناس، و شیعهشناس فرانسوی بودهاست. او بخشی از عمر خود را در ایران و خاورمیانه سپری کرد.
هانری کربن، اولین مترجم آثار مارتین هایدگر به زبان فرانسه و همچنین معرفیکنندهٔ فلسفهٔ اشراق سهروردی و حکمت متعالیهٔ ملاصدرا به اروپاییان بودهاست. وی صاحب مکتبی در تاریخ فلسفهٔ اسلامی است و معتقد است فلسفه اسلامی معادل فلسفه عربی نیست و با مرگ ابن رشد پایان نیافتهاست، بلکه سنتی زنده و پویاست که در شرق جهان اسلام، بخصوص حوزه فرهنگی ایران، تداوم یافته و با بهرهگیری از احادیث امامان شیعه و امتزاج با فلسفهٔ ایران باستان و عرفان نظری به اوج رسیدهاست. همچنین از پایهگذاران فلسفه تطبیقی است که به نقادی فلسفهٔ مدرن غرب بر اساس سنت فلسفهٔ اسلامی میپردازد.
کوربن گرچه هنگام تولد پروتستان بود، با سنت کاتولیک پرورش یافت. در ۱۹۲۸ از طریق مدیر بخش مطالعات اسلامیِ سوربُن با نوشتههای سهروردی آشنا شد. سالها بعد کوربن اظهار داشت که آشناییاش با سهروردی، تکلیف سرنوشت معنوی او را برای عبور از این جهان مشخص کرد.
وی استاد شیعهشناسی دانشگاه سوربن و مدیر بخش تحقیق در مدرسه عالی مطالعات دانشگاه سوربن و نیز بنیانگذار و رئیس اداره مطالعات ایرانی «انجمن ایرانشناسی فرانسه در تهران» (IFIT) تهران بودهاست. وی یکی از اعضای بنیانگذار «دانشگاه سنت جان اورشلیم»، مستقر در پاریس، است. او استاد فلسفه دانشگاه تهران نیز استاد «انجمن شاهنشاهی حکمت و فلسفه ایران» بودهاست. او همچنین جزو اعضای برجسته حلقه ارانوس بود. در خصوص مذهب وی اختلاف نظر وجود دارد. داریوش شایگان وی را کاتولیک میداند. حال آنکه حسین نصر میگوید، وی به پروتستانتیزم گروید. همچنین حسین نصر و سید حسین طباطبایی معتقدند وی گرایش ایمانی به تشیع داشت و معتقد به امام زمان بود. برخی نیز وی را به گرایش به باطنیه متهم میکنند. منبع ویکی پدیا
تفسیر مهدویت از دیدگاه هانرى کربن
وى آن را از محورىترین عناصر اعتقادى عرفان و حکمت شیعى تلقى مىکند. از دیدگاه کربن، مهدویت به معناى تفسیر باطن دین و ظهور امام، احیاى دوباره حیات انسانها مىباشد. وى مىگوید:«ظهور امام، عین تجدید حیات آنان است و معناى عمیق اندیشه شیعى غیبت و ظهور امام نیز جز این نیست.»
وى معتقد است که امام حاضر است، اما مردم خود را از دیدار او محروم نموده و در پس حجاب قرار گرفته و توانایى معرفت را از دست داده، از اینرو مىگوید:«افراد با ناتوان ساختن خود براى رؤیت امام، او را نسبت به خود، در پس حجاب قرار دادهاند. زیرا آنان اعضاى «درّاکه تجلّى الهى» و این «معرفت قلبى» را که در معرفتشناسى امامان تعریف شده بود، از دست داده یا فلج کردهاند.»
کربن ظهور امام عصر ع را منوط به کسب معرفت امام مىداند و معتقد است چون ظهور امام، باطن همه تعالیم وحیانى در ادیان را آشکار خواهد کرد که این همان پیروزى تأویل خواهد بود، ازاینرو تا زمانى که معناى باطنى توحید درک نشود،این امر متحقق نخواهد شد.
«... تا زمانى که انسان توان شناخت امام را نداشته باشد، سخن گفتن از ظهور او بىمعناست. ظهور امام، واقعهاى نیست که ناگهان روزى اتفاق افتد، بلکه امرى است که هرروز در وجدان مؤمنان شیعى، حاصل مىشود ... ظهور آینده امام، مستلزم استحاله قلب انسانهاست و این ظهور تدریجى به ایمان پیروان و نفس وجود آنان بستگى دارد. اخلاق جوانمردى از همینجا ناشى مىشود و این اندیشه همه خلقیات شیعى را در خود دارد.»
دکترین مهدویت از منظر هانرى کربن
از منظر اعتقادات شیعه امامى و با دقت نظر کلامى در مباحث هانرى کربن در باب مهدویت، اشکالاتى بر او وارد مىباشد؛ امّا آنچه فراتر از این امر براى اندیشمندان معتقد به امام عصر علیه السّلام مىتواند بسیار جالب توجه باشد، این نکته است که کربن برخلاف سنت خاورشناسان پیش از خود چون دارمستتر، گلدتسیهر، فان فلوتن، مارگولیوث، همیلتون گیب و دیگران که کمتر تلاش مىنمودند تا در شناخت اسلام و تشیع به عناصر و مؤلفههاى اصلى و بنیادین آن توجه کنند، به بیان اصلىترین عناصر تفکر شیعى اشاره مىنماید و بر تبیین آنها تلاش مىورزد. در واقع کربن به عنوان یک خاورشناس و پژوهشگر روشمند توانست عمق اعتقادات شیعه را آشکار سازد و اساس و پایههاى آن را که مایه استوارى تئوریک شیعه در طول تاریخ بوده، تفسیر کند، به گونهاى که عظمت کار کربن نسبت به دیگر خاورشناسان و دینپژوهان غربى در مزیتبخشى و رجحان دادن به مهدویت بر دیگر آراى کلامى، بسیار نمودار است.
در ساختار فکرى شیعه، پارهاى از آموزههاى اعتقادى جایگاهى ویژه و بنیادى دارند، بهطورىکه با حذف آن آموزهها، شیعه نابود و مضمحل مىشود.به عنوان مثال تفکر شیعه با حذف امامت و ولایت و مهدویت امکان ندارد که پایدار بماند. در سخن پیشوایان دین، آنگاه که به بیان پایههاى دین مىپردازند، وقتى به بیان مسأله ولایت مىرسند، یادآورى مىکنند که همه پایههاى دین مبتنى بر ولایت امامان است و شریعت از آن منظر معنادار مىباشد. در واقع این اولویتگذارى در اعتقادات، گویاى این است که نباید همه اعتقادات را در یک ردیف نهاد و همسطح یکدیگر پنداشت و اولویتدهى به بعضى از اعتقادات را نادیده گرفت. کربن در مسأله مهدویت گاه به سوى شیخیه نزدیک مىگردد و گاه به اسماعیلیه و امامیه توجه مىکند و در این مسیر، گاهى از مباحث عرفانى و اشراقى محیى الدین و سهروردى کمک مىگیرد و مىکوشد تا میان تفکر عرفانى و حکمت معنوى تمامى اندیشههاى مکاتب و مذاهب شیعى و ایرانى توافقى ایجاد کند امّا آنچه فراتر از این مذاهب و تفکرات باطنى و معنوى در آثار او جلب توجه مىکند، اهمیت مسأله مهدویت به منزله یک دکترین و نظریه جدى است، که مورد توجه و دقت نظر او قرار گرفته است، بهطورىکه وى علاوه بر اینکه در ضمن مقالات زیادى به موضوع مهدویت اشاره مىکند، چندین مقاله مستقل درباره مهدویت نوشته است.
در واقع مىتوان گفت که با توجه به اینکه فکر شیعى و حکمت معنوى آن مبتنى بر مسأله امامت و مهدویت است، کربن در بیان این عنصر در تفکر شیعى بسیار موفق بوده است و شاید بتوان گفت پیش از او کسى نبوده است که بتواند به مانند او این رگه اصلى تفکر شیعه را که در تمامى پیکره شیعه نفوذ دارد، نشان دهد. در تاریخ شیعه، اهمیت مهدویت امرى پنهان نبوده و مورد توجه عوام و خواص قرار گرفته است، امّا کربن توانسته بود از جنبه نظرى و تئوریک به ترسیم موقعیت آن در تفکر دینى و خصوصا در عرفان بپردازد.
در واقع همانطور که سلوک اخلاقى و عرفانى پیش از محیى الدین وجود داشته، امّا او توانست عرفان نظرى را به تصویر کشد و آن را به طور سیستماتیک تدوین نمود، و یا منطق قبل از ارسطو وجود داشته است، امّا ارسطو نخستین کسى است که به گردآورى و تدوین آن پرداخته است، همچنین باید گفت که با توصیف پدیدارشناسانه کربن از شیعه و اهمیت مسأله امامت و مهدویت انسان احساس مىکند که نیازمند شخص یا جریانى هست تا به تدوین نظام فکرى و نظرى مهدویت بپردازد و آن را از حاشیه تئوریک فکر شیعه به متن آورد. انسان وقتى با منزلت و جایگاه مهدویت در شیعهشناسى کربن مواجه مىشود- جداى از اشتباهاتى که در باب مهدویت دارد- احساس مىکند که مىتوان یک نظام فکرى و دکترین دینى بر اساس فکر مهدوى ساخت و با انس یافتن با آثار کربن در بیان پدیدارشناسانه شیعه و عرفان شیعى، این احساس شدیدا به انسان دست مىدهد که اندیشه مهدوى از چنان پتانسیلى برخوردار است که مىتوان آن را در سرلوحه یک نظام الهیاتى و براى توصیف ریشه دینورزى توده مردم و فرهیختگان بیان نمود. متأسفانه هنوز پارهاى از عناصر فکر شیعى چون تفکر مهدویت و تفکر اخلاقى شیعه به مانند عرفان نظرى به دنبال متفکرى است تا به آن نظام بخشد و از آن سیستم بسازد و هنوز انتظارى را که باید از مسأله مهدویت در تصحیح جامعه و انسان و بنیادهاى معرفتى- اعتقادى داشته باشیم، از پارهاى از علوم و اندیشههاى دیگر داریم.
مهدویت از دیدگاه دینپژوهان غربى، ص: 72
مفهوم انتظار از دیدگاه هانرى کربن
کربن پى برده بود که اندیشه شیعى از منبع حکمت نبوى سیراب شده است و مىدانست که نه ظواهر دین یا به تعبیر دیگر شریعت، بیانگر کنه و حقیقت شیعه است و نه فلسفه و علوم عقلى مىتواند این گوهر شیعى را نشان دهد. وى تحت تأثیر تفکر سهروردى معتقد بود که فلسفه یونان موجب شده تا حکمت نبوى به حاشیه رانده شود و در واقع ادبیات فلسفى هرچند به دفاع عقلانى از دین برخاست، امّا نباید فراموش نمود که جنبه آسیبشناختى هم داشت و موجب گردید تا ادبیات قرآنى و حکمت نبوى و علوى مورد توجه دقیق و محورى قرار نگیرد. چه بسا اندیشمندان اسلامى مىتوانستند با تکیه برسنت نبوى و امامت علوى و مهدوى، نظامى حکمى و معرفتى را بنیان گذارند. از اینرو معتقد است که شیعه ناظر به انتظارى است که به معناى انتظار آمدن شریعت جدید نمىباشد، بلکه به معناى ظهور شخصیت امام مهدى علیه السّلام است که وى مىخواهد همان شریعت نبوى را تفسیر کند. در این راستا وى مىگوید: «اندیشه شیعى، از همان آغاز، منبعى براى حکمتى از نوع نبوى مربوط به یک دیانت نبوى بود؛ نه به ظاهر احکام آن و نه به افقى که منابع و احکام منطق عقلى حدود آن را معین مىکند، محدود نمىشود. اندیشه شیعى، ناظر به انتظارى است، نه انتظار وحى شریعتى جدید، بلکه ظهور کامل همه مبانى پنهان یا معانى معنوى وحى الهى. نمونه اعلاى این انتظار ظهور، همانا ظهور امام غایب (امام زمان که اینک بنا به اعتقاد تشیع امامى غایب است) خواهد بود. به دنبال دایره نبوت که اینک بسته شده است، دایره جدید، دایره ولایت خواهد آمد که در پایان آن، امام ظاهر خواهد شد.»
ازاینرو، وى معتقد است که عمق و باطن شیعه نه محدود به شریعت و ظواهر دین مىشود- نه مخالف و متعارض- و نه علوم عقلى مىتواند حدود و عمق حکمت باطنى شیعه را به طور کامل بیان کند؛ بلکه از نظر او مفهوم امامت و ولایت است که مىتواند بیانگر این حکمت معنوى شیعه باشد.
کربن معتقد است ظهور امام عصر علیه السّلام نیازمند فراهم گردیدن شرایط است و از طرفى ظهور مهدوى را بزرگترین پشتوانه و انگیزه تزکیه نفوس مىداند که اساس فکر شیعى است، بهطورىکه سزاوار است مردم به جهت ظهور مهدوى نفس خود را تصفیه سازند و دیندارى پیشه کنند. وى معتقد است ظهور آینده امام نیازمند این است که مردم به سوى صلاح و خوبى روند و ظرفیت درک و پذیرش او را بیابند و به تعبیر دیگر، او را بخواهند. وى حتى دلیل تحقق یافتن روحیه فتوّت و اخلاق جوانمردى را که توسط عرفا ترویج شد و موجب نوشته شدن فتوّتنامهها گشت، همین امر مىداند. یعنى عارفان مىکوشیدند تا با این عمل به ترویج دین و اخلاق بپردازند، تعالیم اخلاقى را به متن زندگى توده مردم آورند و در میان مشاغل و حرفهها نهادینه سازند و اخلاق را با زندگى گره زنند.
ازاینرو کربن معتقد بود براى اینکه ظهور امام عصر علیه السّلام متحقق گردد، انسانها باید خود را بسازند و ظهور آینده امام، مستلزم استحاله قلب انسانها است و در واقع این ظهور تدریجى به ایمان پیروان و نفس وجود آنان بستگى دارد. وى مىگوید: «معناى ظهور امام منتظر، همان جلوه کمال انسانیت است و باطن انسان زنده در روح را ظاهر مىسازد و معناى این سخن، آشکار شدن سرّ الاهى است که به انسان امانت سپرده شده ...»
به همین جهت باید گفت مفهوم انتظار در فکر کربن، معنایى بسیار ژرف و پویا دارد و به معناى آمادگى روحى و تزکیه نفس جهت ظهور امام عصر علیه السّلام مىباشد و هیچگاه به معناى نادرست سکوت، خمودگى و افزودن گناه در جامعه نمىباشد، بلکه برعکس انتظار به معناى اصلاح خود و جامعه مىباشد. کربن پس از آنکه این حدیث نبوى را نقل مىکند: «اگر از عمر عالم یک روز باقى بماند، خداوند آن روز را آنقدر طولانى خواهد نمود تا امام عصر علیه السّلام ظهور فرماید»، نتیجه مىگیرد که این سخن نبوى اعلانى صریح و پژواکى در همه ادوار تاریخ و در وجدان شیعى خواهد بود و اینکه خداوند با ظهور مهدوى مىخواهد باطن همه ادیان- نه فقط باطن اسلام- را که داراى وحدت درونى متعالى هستند، آشکار سازد و از این امر به پیروزى تأویل که موجب بازگشت بشر به وحدت خواهد بود، تعبیر مىکند.
منبع کتاب مهدویت از دیدگاه دین پژوهان غربى، ص: 77