شیخ طوسی
چه عواملی مانع از ظهور صاحب الامر علیه السّلام شده است؟
عواملى که مانع از ظهور صاحب الامر علیه السّلام شده است
هیچ علتى مانع از ظهور حضرت نشده، مگر ترس حضرت بر جان مبارکش از کشته شدن، به دلیل اینکه اگر غیر از این بود مخفى شدن ایشان صحیح نبود و به همین دلیل است که حضرت سختىها و آزارها را تحمل فرمودهاند. چراکه مدارج و مقامات معرفتى ائمّه دین و انبیا علیهم السّلام به این جهت بسیار بلند و عظیم است که مشقّات و سختىهاى بزرگ را براى رضاى خداوند تبارک و تعالى تحمّل مىکنند.
اشکال: چرا خداوند بهگونهاى [مثل ملائکه یا نیروهاى غیبى] بین او و کسى که قصد قتل ایشان را دارد، حائل و مانع کشته شدن او نشده است؟
پاسخ: [اینکه خداوند مانع کشته شدن امام علیه السّلام شود، دو گونه است: یا منافاتى با تکلیف دارد و یا اینکه منافات و مخالفت ندارد و] منعى که منافات و مخالفتى با تکلیف ندارد، عبارت است از نهى از مخالفت کردن با امام علیه السّلام و امر به وجوب تبعیت و کمک کردن به ایشان و اینکه بفرماید مردم ملزم به اطاعت از ایشان هستند،همه این اوامر و نواهى نیز از ناحیه خداوندى انجام شده است؛ امّا حائل شدن خداوند بین کسانى که قصد کشتن حضرت را دارند با تکلیف منافات دارد و نقض غرض است، به این دلیل که غرض از تکلیف، استحقاق ثواب است، ولى حائل شدن خداوند با این مسأله منافات دارد، و چهبسا در حائل شدن و منع از کشته شدن حضرت، آن هم با قهر و جبر، براى مردم مفسده هم وجود داشته باشد که مسلما این عمل از خداوند پسندیده نیست.
یکى از بزرگان و علماى ما گفته است: وجود مفسده در ظهور حضرت و مصلحت در غیبت ایشان ممتنع و غیرممکن نیست، بلکه ممکن است.
ولى این کلام درست نیست، به دلیل اینکه این سخن طریق وجوب رسالت را در هرحال فاسد مىکند [یعنى با پذیرش این حرف باید گفت که فرستادن پیامبران لازم نیست] همچنین پذیرش این حرف منجر به این مىشود که گفته شود، رسالت از جمله الطافى است که به حسب زمان متغیر مىشود [یعنى ممکن است که زمانى لازم باشد و زمانى لازم نباشد، در حالىکه رسالت در هرحال براى بشر لازم و واجب است.]
و امّا مسأله قهر و حائل شدن خداوند بین امام و مردم به نحوى که گفتیم [یعنى غیبت حضرت] اشکالى به وجود نمىآورد و ممتنع نیست که گفته شود: این امر [یعنى غیبت] مفسدهاى دارد، ولى منجر به از بین رفتن مسأله وجوب نصب امامت نمىشود و منافات با امامت ندارد.
اشکال: مگرنه اینکه پدران حضرت علیهم السّلام ظاهر بودند و در عین حال هم ترس داشتند؟ ولى وضعیتشان بهگونهاى نبود که هیچکسى به آنها دسترسى نداشته باشد.
جواب: وضعیت پدران بزرگوار امام زمان علیهم السّلام با ایشان متفاوت است، به دلیل اینکه ایشان نسبت به سلاطین وقت [به تقیّه عمل مىکردند و] به نحوى برخورد مىفرمودند که هم حکام مىدانستند که آنها قیام نمىکنند و هم ائمه علیهم السّلام قیام را به مصلحت نمىدانستند. بلکه از احوالات امامان علیهم السّلام مشخص بود که ایشان منتظر مهدى هستند و کسانى که معتقد به امامت ایشان بودند نیز ضررى به سلطنت حکام وقت نمىزدند [چون ائمه علیهم السّلام مأمور به قیام نبودند]. بنابراین آنها از جانب شیعیان بر حکومتشان نمىترسیدند و حکومت را از جانب آنها امن مىدیدند.
امّا مسأله حضرت صاحب الزمان علیه السّلام به این ترتیب نیست، چراکه از احوالات حضرت معلوم و واضح است که ایشان با شمشیر قیام کرده، حکومتهاى ظالم را از بین برده، بر تمام سلاطین جائر و زورگو غلبه پیدا کرده و همه را مقهور خود مىکند و عدل را گسترش داده و ستم را مىمیراند. بنابراین اگر کسى این ویژگىها را داشته باشد، قهرا سلاطین از ناحیه او و ظهورش مىترسند، او را مورد تعقیب قرار داده و دنبالشمىگردند، جاسوسانى را براى مراقبت از او مىگمارند، و به خاطر ترس از انقلاب و نهضت ایشان و همچنین بر قدرت رسیدنش در پى او هستند.
پس حضرت هم در این جو زمان نیازمند به دورى کردن و ترس از ظاهر شدن است، به این ترتیب که شخصا از هرکسى که نسبت به او امنیت احساس نمىکند؛ چه دوست و چه دشمن تا زمان خروج و قیامش پنهان شود.
علاوه بر آنچه که گذشت، پدران عزیز امام زمان علیهم السّلام به این دلیل ظاهر بودند و در پس پرده غیبت نبودند که اگر حادثهاى مثل شهادت یا مرگ برایشان واقع مىشد، معلوم بود که کسى از اولادشان هست که عهدهدار جانشینى آنها شده و جایگزینشان باشد. امّا در مورد امام زمان علیه السّلام اینچنین نیست، چراکه پیش از قیام با شمشیر آن حضرت [در صورتى که حادثه شهادت برایش پیش بیاید] کسى نیست که جانشین و قائم مقام او بشود. بنابراین پنهان شدن و غیبت حضرت واجب و لازم بوده و شرایطش با شرایط پدران بزرگوارش علیهم السّلام متفاوت بوده و فرق مىکند و این مسأله روشنى است.
اشکال: ما از کجا و به چه وسیلهاى بفهمیم که وقت ظهور ایشان، خوف و ترس از جان حضرت مرتفع شده و از بین رفته است؟ آیا به وسیله وحى؟ که به امام وحى نمىشود. یا به وسیله علم بدیهى و ضرورى که نیازى به تعمق و تفکّر ندارد؟ این هم خیلى واضح و روشن است که با تکلیف منافات دارد. یا به وسیله اماره و نشانهاى که موجب ظنّ و گمان ایشان بشود؟ که در این هم به زیان جان حضرت است و جان امام علیه السّلام را به خطر مىاندازد.
پاسخ: ما براى این اشکال دو جواب داریم:
اوّل اینکه خداوند متعال به وسیله علم و بیان رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله و پدران بزرگوار امام زمان علیهم السّلام زمان غیبت که هنگام ترس است و زمان از بین رفتن ترس و فرارسیدن زمان ظهور و قیامش را آگاه فرموده و به آن حضرت خبر داده است. حضرت هم در مورد آنچه که آگاه شده و به او دستور داده شده تابع پدران بزرگوارش و رسول خداست. امّا به جهت مصالحى این امر بر ما مخفى شده، لکن خود حضرت علیه السّلام چون عالم به این مسأله هستند، دیگر به اماره و نشانه مراجعه نمىکنند.
دوم اینکه [اگر فرض کنیم که امام علیه السّلام در مورد وقت ظهور به ظن غالب خود عمل کنند] ممکن است که گمان غالب حضرت به کمک اماره و علایم [به این نتیجه برسد] که قوت و قدرت براى حاکمیت و سلطنت ایشان مهیا و آماده است. بنابراین در آن زمان ظاهر شوند و حضرت نیز آگاه شده است که هرگاه ظن غالب برایشان حاصل شد، زمان ظهور است.
بنابراین ظن غالب، شرط ظهور است و با وجود ظن غالب ظهور لازم مىآید، چنانکه در فقه و در موقع شهادت شهود، حکم حاکم تنفیذ مىشود و یا اینکه به دلیل اماره و ظن، به نماز در چهار جهت حکم مىکنیم و این مسأله بحمد للّه واضح و روشن است.
براساس این مبنا روایاتى وارد شده که به ادعاى ما کمک مىکند و ما در اینجا تعداد کمى از آنها را ذکر مىکنیم، تا انس بیشترى با موضوع به وجود بیاید، ان شاء اللّه تعالى.
1/ 274- على بن رئاب گفته است: زراره گفت: براى حضرت قائم علیه السّلام پیش از ظهورشان، غیبت وجود دارد [و حضرت غایب مىشود]. به ایشان گفتم: براى چه [غایب مىشود]؟ گفت: براى اینکه مىترسد که کشته شود.
2/ 275- روایت شده که [امام علیه السّلام فرمودند:] سنتى از موسى علیه السّلام در وجود امام زمان علیه السّلام است. عرض کردم: آن سنّت چیست؟ فرمودند: ادامهدار بودن ترس و پنهان شدنش از دشمنان و سلاطین تا زمانى که خداوند به ایشان اجازه قیام بدهد و او را نصرت و یارى فرماید. به همین دلیل رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله در شعب ابى طالب و غار پنهان شد و نیز خانهنشینى امیر المؤمنین علیه السّلام از مطالبه حقّ مسلّمشان به همین علّت بود.
3/ 276- محمّد بن على حلبى از امام صادق علیه السّلام نقل کرده که حضرت فرمودند:رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله پنج سال تمام رسالتش را کتمان کرد و به خاطر ترس پنهان شده، و رسالتش را ظاهر نکرد، در حالىکه على علیه السّلام و خدیجه علیها السّلام در محضر ایشان بودند. بعد خداوند متعال به ایشان دستور داد تا آنچه را که مأمور شده، اعلان کند؛ آنگاه ظاهر شده و رسالتش را آشکار فرمود.
4/ 277- عبید اللّه بن على حلبى گفته است: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که مىفرمودند:پس از آنکه بر وجود مقدّس رسول اکرم اسلام صلّى اللّه علیه و اله وحى شد، مدّت سیزده سال در مکّه مکرمه زندگى کرد، سه سال از این مدّت را به خاطر ترس، مخفیانه تبلیغ نمودند و امر رسالت را ظاهر نکردند تا اینکه خداوند به ایشان دستور فرمود تا رسالتش را ابلاغ کند، از آن به بعد دعوت و رسالت را آشکار کردند.
5/ 278- ابو خالد کابلى حدیثى دارد که ما مختصرش کردیم، او گفته است: از امام باقر علیه السّلام خواهش کردم که نام قائم علیه السّلام را ببرد تا من آن حضرت را به نام مبارکشان بشناسم. حضرت فرمودند: اى ابا خالد! از امرى و کسى سؤال کردى که حتى اگر اولادش هم ایشان را بشناسند، نسبت به او حریص شده و وى را پارهپاره مىکنند.
6/ 279- زرارة بن اعین گفته که از امام صادق علیه السّلام شنیدم که مىفرمودند: براى آن جوان پیش از قیامش غیبتى است.عرض کردم: براى چه؟ حضرت فرمودند: خواهد ترسید. و با دست به شکم مبارکش اشاره فرمود. بعد فرمودند: اى زراره! او کسى است که انتظارش کشیده مىشود، او کسى است که مردم پیرامون ولادتش دچار شکّ و تردید مىشوند، یکى مىگوید: وقتى پدرش از دنیا رفت فرزندى نداشت، دیگرى مىگوید: مادرش به او باردار است، کسى دیگر مىگوید: او غایب است، و کس دیگرى مىگوید: متولد نشده است، و کسانى هم مىگویند: ایشان دو سال پیش از وفات پدرش متولد شده است.
اوست که شیعه در انتظارش است، و خداوند متعال دوست مىدارد که شیعه را در این انتظار امتحان کند و آنوقت است که اهل باطل شکّ مىکنند.
عرض کردم: جانم به فداى شما اگر آن زمان را درک کردم، چه کارى کنم؟حضرت فرمودند: اى زراره! اگر آن زمان را درک کردى این دعا را بخوان: خداوندا! خودت را آنگونه که هستى به من بشناسان، پس اگر تو خودت را به من نشناسانى پیامبرت را نخواهم شناخت ... تا آخر دعا.
7/ 280- سلیم بن قیس هلالى، از جابر بن عبد اللّه انصارى و عبد اللّه بن عباس نقل مىکند که آندو گفتهاند: رسول اکرم صلّى اللّه علیه و اله در وصیتشان به امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند:
برادرم! [على جان] به زودى قریش براى ظلم به تو متحد شده و بر تو غلبه مىکنند، پس چنانچه یارانى یافتى با آنها مقابله کن و اگر کسى را پیدا نکردى دستنگهدار و خونت را حفظ کن که تحقیقا شهادت پشت سر توست.
ترجمه کتاب الغیبة للطوسى، ص: 577
شیخ طوسی
|
عوامل مانع ظهور
|
Parameter:1052!model&69 -LayoutId:69 LayoutNameپیش فرض آمار بازدید
بازدید امروز:275
بازدید ماه جاری: 35590
بازید کل:
برچسبها
-
امام مهدی
| -
مهدویت
| -
نیمه شعبان
|
نظرسنجی
خبرنامه
کلیه حقوق این سایت متعلق به فصلنامه علمی تخصصی مطالعات مهدوی می باشد
Powered by Depna