امام خمینی (رحمة الله علیه)
امام مهدى علیه السّلام؛ انسان کامل
وَ الْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ، عصر هم محتمل است که در این زمان حضرت مهدى- سلام اللّه علیه- باشد، یا انسان کامل باشد که مصداق بزرگش رسول اکرم و ائمه هدى، و در عصر ما حضرت مهدى- سلام اللّه علیه- است.
در منظر قرآنى امام خمینى، مراد از «عصر» [زمان] در سوره مبارکه عصر، انسان کامل است. یعنى خداوند براى بیان واقعیت و حقیقت زندگى و سرنوشت بشر، نخست به وجود انسانى سوگند مىخورد که خود را به مرتبه قرب و کمال در آفرینش رسانده است. چنین انسانى که از او به انسان کامل تعبیر شده است، مىتواند راهنما و ترازوى سنجش اعمال نیک و بد انسانهاى دیگر باشد. قرآن کریم در این سوره مبارک، خسران یا زیانکارى را به عنوان طبیعت بشرى یاد کرده و همه افراد بشر را متمایل به نفس و فریب خورده دنیا و شیطان مىشمارد، اما کسانى را که سلوک در ایمان و اخلاص دارند، رهیده از زیان پیشگى مىداند.
آنطور که از آیات دیگر قرآن کریم در موضوع انسانشناسى به دست مىآید، رهیدگى این رستگاران بدون هدایت خدا و پیامبران ممکن نیست. بدینسان، فقط انسانهاى کامل مىتوانند بستر نجات انسانهاى طبیعى و عادى را فراهم آورند، زیرا نور توحید و تقوا را در جان و کردارشان جلوهگر ساختهاند.
امام خمینى، پیامبر اسلام را مصداق بزرگ انسان کامل مىشناسد و پس از او، امامان هدایتگر شیعه را مصداقهاى بارز انسان کامل مىشمارد و در نهایت امام عصر علیه السّلام را مصداق عینى و حاضر انسان کامل در آخر زمان مىداند. بدینگونه، زمان غیبت کبرا، زمانى نیست که انسانها دچار محرومیت از اسوه حسنه یا هادى صالح باشند و سرگردان بمانند.
از تفسیر امام راحل برمىآید که لوازم اعتقاد به انسان کامل- مهدى موعود- در دوران غیبت، همانند دوران حضور ائمه اطهار و پیامبر اسلام صلى اللّه علیه و اله و سلم است. همانطور که در دورانهاى پیشین امامت و بعثت، پذیرش قلبى و عملى رهبرى انسان کامل در عینیت زندگى و جامعه، ضرورت ایمان به خدا و آخرت به شمار مىآمد، در عصر غیبت مهدى علیه السّلام نیز چنین است. بنابراین شناخت حجت و امام زمان در عصر حاضر و پیروى و هماهنگى عمل خویش با عمل صالح ولىّ حق، از لوازم اجتنابناپذیر عقیده انسان به وجود عینى انسان کامل است.
امام خمینى در جایى دیگر، در تفسیر آیات مبارکه وَ الْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ مراد از «عصر» را امام عصر علیه السّلام دانسته و در تعریف «انسان کامل»، یکى از معانى واژه عصر را خاطرنشان ساخته است و انسان کامل را عصاره موجودات هستى مىخواند.
وَ الْعَصْرِ* إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ «عصر» انسان کامل است؛ امام زمان- سلام اللّه علیه- است، یعنى «عصاره» همه موجودات. قسم به عصاره همه موجودات، یعنى قسم به انسان کامل. إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ این «انسان» که اینجا مىگویند، همین انسان یک سر و دو گوشى است که ماها انسانش مىگوییم. خطاب با ماست. سر دو راهى واقع شدهایم، یک راه، راه انسانیت است، که این «صراط مستقیم» است. صراط مستقیم یک سرش به طبیعت است؛ یک طرفش به الوهیت ... انسان از طبیعت شروع مىکند تا اینکه برسد به آن جایى که در وهم من و تو نمىآید؛ «آنچه در وهم تو ناید آن شوم».
از تفسیر امام خمینى برمىآید که خداوند با سوگند خوردن به انسان کامل، انسان را مىشناساند؛ انسانى که نیمى از آن، گل خشکیده و بدبو است و نیمى از آن، روح الهى! بدینسان انسانها بر سر دو راهى خیر و شر، شکر و کفر، یا به تعبیر دیگرى که حضرت امام یاد کرده است دو راهى انسانیت و حیوانیت قرار گرفتهاند. مقصود از انسانیت در تفسیر امام خمینى، همان صراط مستقیم توحید است که انبیا براى دعوت بشر بدان برانگیخته شدهاند. انسان کامل، انسانى است که در انتهاى این صراط جاى گرفته و به تعبیر قرآن کریم اسوه حسنهاى است براى انسانهایى که به سوى خدا یا جانشینى خداوند در زمین حرکت کردهاند.
امام خمینى در بیان صراط مستقیم، به نکته لطیفى اشاره مىکند:
«صراط مستقیم یک سرش به طبیعت است، یک طرفش به الوهیت».
بنابراین راهى که انسان کامل پیشوا و راهنماى آن است، از طبیعت مادى و خاکى بشر آغاز مىشود و سرانجام به ملاقات خدا مىرسد؛ یعنى هر انسانى مىتواند پاى در صراط مستقیم گذارد و از نور ولایت انسان کامل سود جوید و مظهر اسماى الهى گردد. از آنچه گذشت، به دست مىآید که انسان کامل پیش از آنکه رهبرى انسانها در جامعه را بر عهده گیرد، رهبرى معنوى آنان را دارد و مىکوشد تا انسانها را از مرز خسران به سوى فلاح و تقوا رهنمون گردد. امام مهدى علیه السّلام آخرین انسان کاملى است که وظیفه نجات بشر در صراط مستقیم انسانیت را دارد و حکومت جهانى او، بسترساز معنویت انسانى و عدالت اجتماعى خواهد بود.
نکته دیگرى که امام خمینى در بحث انسان کامل طرح مىکند، این است که انسان پس از شروع حرکت خیرگرایانه خویش در متن طبیعت ظلمانى، آرامآرام به مرحلهاى از انسانیت نزدیک مىشود که در خیال و پندار آدمى نمىگنجد. این تعلیم، یادآور عرفان و سلوک عارفانهاى است که به سالکان صراط مستقیم یکتاگرایى دست مىدهد. بىگمان انسان کامل در این فضاى عرفانى، انسانى است که خویشتن را مظهر تمام عیار صفات و اسماى حق تعالى ساخته است. ازاینرو است که او مىتواند رهبر انسانها باشد و رهبرى همه جانبه یا چندبعدى در زمان خویش داشته باشد. بر این اساس، بهتر مىتوان از مهدى موعود به عنوان انسان کامل سخن راند. او در منظر انسان شناسانه قرآن کریم، همان انسانى است که بر اثر عبودیت و معرفت، مظهر کامل اسماء خدا شده است.
چنین رهبرى، حاکمیت جهانشمول خود را در جهت کمال انسانها به کار خواهد گرفت و استعدادهاى انسانى و نهفته امتها را شکوفا خواهد ساخت. چنانکه در بحث اهداف ظهور بدان خواهیم پرداخت، تعلیم و عدالت مهدى موعود، ناظر به ابعاد آفرینش انسان است، نه پاسخگوى پارهاى از احتیاجهاى مادى و سیاسى. بنابراین، انقلاب انسان کامل، انقلاب کامل خواهد بود.
مهدویت در منظر امام خمینى، متن، ص: 5